چشمهایت مال من
عنوان:
چشمهایت مال من
کد کالا:
نگاهش در آن عکس سرشار از شادی و شوق بود. بهقفسهی کتابهایش خیره شد. بیشتر از آنچه در آن قفسهها کتاب باشد، سیدیها و نوارهای مختلف وجود داشت. از فیلمهای مختلف و موسیقیها و چیزهایی که مورد علاقهی باران بود. بلند شد و بهسمت خرس قهوهای روی میز رفت و آن را بغل کرد و بوسید. این خرس را صمیمیترین دوست باران وقتی جشن گودبای پارتی گرفتند، بهاو داده بود. باران با آهی عمیق خرس را بهخود فشرد و چشمانش را روی هم فشرد. نگاه سیاه پروین مقابل چشمانش قد کشید و لبخند زد. چهقدر دلش برای پروین تنگ بود. از وقتی آمده بودند دو یا سه بار با هم تماس گرفته بودند. اما مثل همیشه وقتی دو دوست از هم جدا میشدند، همه چیز فراموش میشد. باران فکر کرد چرا تمام قولها، قرارها و اشکها از یاد میرود؟
نویسنده:شابک:9789641930549
نوبت چاپ:سوم
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:520
تیراژ:2000